شايلين جون، عشق مامان و باباشايلين جون، عشق مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه سن داره

مزرعه عشق

شایلین و یک عصر بهاری

  دختر گلم ! شايلين جون ، امیدوارم مسیر زندگیت مثل این عکسهای قشنگت ،  سبز  ، پاک و زیبا باشه و  یادت باشه که من و مامانی رو فراموش نکنی و  مثل تو پارک که سرتو میندازی پایین برای خودت شروع میکنی به راه رفتن ،  بزرگ که شدی  و یه پارچه خانم ،  اینجوری نباشی !!! یادی هم از پدر و مادرت بکنی                                                               خدایا به امید تو   مامانی ، بابایی ...... بای بای  ...
30 خرداد 1393

17 ماهه من

17 ماهه من سلام، عزیزدردانه من سلام ماهگیت مبارک گل من گل 17 ماهه من ،شنبه  10 خرداد 93 من و تو دو تاییمون مریض شدیم مامانی  ، روز یکشنبه تو رو، با بابایی بردیم دکتر و دوشنبه هم من رفتم دکتر،شکر خدا که حالا، هر دومون بهتریم و عازم سفریم اگه خدا بخدا می خوایم  فردا (جمعه 16 خرداد) یه سفر سه نفره به سمت شمال داشته باشیم ، دخملی نانازمونو ببریم دریا و ببینیم دخملی امسال در اولین دیدار با دریا چیکار می کنه؟ اندر احوالات شایلین جون 17 ماهم: شایلین جون 17 ماهه ما ، دیگه شده یه پا مقلد و باید خیلی حواسمون به کارا و حرکاتمون باشه  شایلین  جون 17 ماهه ،ادکلن باباشو بر می داره و ...
15 خرداد 1393

دختر گلم باور کنم .... ؟؟؟؟

  عروسکم...نفسم...عمرم...   باور کنم که به این سرعت بزرگ شده ای؟ باور کنم که دیگر نوزاد نرم و نازک دیروزها نیستی؟ باور کنم دندان های کوچک شیری ات را؟همان ها که تا دیروز زیر لثه ی صورتی رنگت پنهان بود وقتی برای بار اول مامان گفتی دنیا رابرایم بخشیدی... وقتی برای اولین بار اولین قدم هایت را بر زمین گذاشتی و راه رفتی به من نشان دادی که بزرگ شده ای... نشانم دادی که گذر زمان سرعتش از پلک برهم زدن هردویمان سریعتر است...   مگر نه اینکه من دلم میخواهد تو بزرگ شوی،بالنده شوی،تمام آرزوهایم را رنگ آمیزی کنی،مدرسه رفتنت را عشق کنم،دویدنت را،دانشگاه رفتن و عروس شدنت را و ... پس چه میشود که گ...
4 خرداد 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مزرعه عشق می باشد